معنی نادر و کمیاب
حل جدول
فارسی به عربی
فضول، نادر
فرهنگ معین
(کَ) (ص مر.) نادر، ناپیدا.
مترادف و متضاد زبان فارسی
شاذ، طرفه، کمبود، نادره، نادر، نایاب،
(متضاد) وافر
عربی به فارسی
کم , نادر , کمیاب , رقیق , لطیف , نیم پخته , اندک , تنگ , قلیل , ندرتا , غیر عادی , غیر متداول , غیرمعمول
فرهنگ فارسی هوشیار
گرانمایه، کمیاب
فرهنگ واژههای فارسی سره
کمیاب
کلمات بیگانه به فارسی
کمیاب
معادل ابجد
334